زبان مادری
ای رسیده ز ره! بخوان و بدان - واژههای قشنگ هندیجان
فارسی واژههای پر ز گهر - در هم آمیخته چون شهد و شکر
«بو» پدر، «کُـر» پسر بود جانم - «دی» تو را مادرست می دانم
«مُو» من، «ها» بله، «اوریس» عروس - «پیل» پول و چراغ هم «فونوس»
«تیه» را چشم و «پوز» بینی دان - مژه «مِرزنگ»، گو پسون «پستان»
«می» مو و «ری» ست صورت انسان - «کُم» شکم، «لیغرو» ست روده آن
«لُو» لب و «لُو» گم است در معنا - «گَپ» بزرگ و «گَپ» ست صحبت ما
یک «گُلپ» گونهای بود شاداب - یک «گُلپ» جرعهای بود از آب
«بُرگک» انداختن زدن چشمک - قصههای قدیم هم «مِتَلک»
«بُرگ» ابرو بود «بُت» است گَلوُ - «توره» روباه و گربه است «گُلو»
«مُشک» موش است و «پخشه» است مگس - این دو حیوان موذی و ناکس
«حونه» خانه است و «تو» اتاق نشین - «نوگه» را ناودان بدان به یقین
آنکه گوید «نِها» به جای جلو - نام گرداب را نهد «پیتنو»
ساقه گندم و جو است «کِلوُر» - تلخ «تهل» است و شور باشد «سور»
هرچه را خواستی بگو «ایخُم» - ور نمی خواهیش بگو «نیخُم»
«نیترُم» یعنی آنکه نتوانم - «ایترُم» عکس «نیترم» دانم
از چغندر سؤال کردی دوش - نام آن «چُندر» است باش بهوش
تخم مرع است «خایه»، «آش» چلو - آب «اُو» باشد و گلاب «گُلو»
«اَرس» را اشک و «گیروَه» گریه بخوان - نام «میمون» بنه تو بر مهمان
«پَرپروک» است نام پروانه - «کَلو» آمد به جای دیوانه
نظرات شما عزیزان: